حرفهای یه نفر

زندگی شاید همین باشد ...

حرفهای یه نفر

زندگی شاید همین باشد ...

این جک ها رو به یاد وبلاگ بر باد رفته ام مینویسم !

یه روز به یاروئه یه ترکه میگه با سیدی جمله بساز .میگه مادرتو  گ*ائیدم بهش میگه پس سیدیش کو؟ میگه فردا برات میارم!!!!

 
یه روزی به یه ترکه میگن این ات ساین (@) رو بخون میگه : ای دورت بگردم !
 
 
ترکه یه پری دریایی میبینه ! میگه خانوم چقده شما خوشگلین ! زن من میشین؟
پریه میگه : آخه من که آدم نیستم !
ترگه  میگه خو فک کردی من آدمم؟
 
ترکه میرو المپیک بش میگن به چه مقامی فکر میکنی?
ترکه میگه به مقام معظم رهبری !
 
 
یه پیرزنه سوار اتوبوس بوده میاد پیش راننده میگه : نی نای نانای نی نای نای ... راننده میگه اِ ... حاج خانوم از شما سنی گذشته ... زشته ... دوباره پیرزنه میگه : نی نای نانای نی نای نای ... راننده میگه بابا حاج خانوم اینجا که جای نای نای کردن و رقصیدن نیست که ... یه دفعه پیرزنه شاکی میشه دست میکنه تو کیفش دندون مصنوعی هاشو میزاره تو دهنشو میگه :
بابا نیاوران نیگردار ...!!!
 
یه روز مشهدیه داشته با دوست دخترش حرف میزده
دختره میگه حالا که میخوای بیای خواستگاریم باید یه ذره باکلاس باشی
پسره میگه خوب چی کار کنم
دختره میگه مثلا درست حرف بزن وقتی اومدی زنگ خونه رو زدی بابام گفت کیه نگو میوم بگو منم
مشهدیه میگه خوب باشه من میگم منم اما بیام بالا که بابات میبینه میوم!!
 
ترکه سوار تاکسی بوده ... بعد از مدتی یکی پیاده میشه و درو محکم میبنده ... راننده میگه : الاغ بی شعور ... یه کمی جلوتر یه نفر دیگه پیاده میشه و باز در و محکم میبنده و بازم راننده میگه : الاغ بی شعور ...
خلاصه نوبت به ترکه میرسه و ترکه هم با دقت در و آهسته میبنده میبینه راننده داره نگاش میکنه به راننده میگه : چیه ... الاغ باشعور ندیدی ؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد